طرحواره ها و روش تشخیص هر طرحواره
طرحواره (Schema) به معنای چارچوبهای فکری، احساسی و رفتاری است که بر اساس تجربیات اولیه فرد در کودکی شکل میگیرد. این طرحوارهها به عنوان الگوهای ناهشیار ذهن عمل میکنند و بر نحوه تعامل ما با دیگران، تصمیمگیریها، و حتی خودپنداره ما تأثیر میگذارند. طرحوارهها معمولاً از تعامل با افراد مهم زندگی مانند والدین و خانواده به وجود میآیند و تأثیر آنها تا بزرگسالی ادامه مییابد. برخی طرحوارهها به شکل ناسازگار هستند و باعث تکرار الگوهای ناسالم در زندگی فرد میشوند.
طرحوارههای ناسازگار میتوانند موجب شوند که فرد در روابط خود با دیگران و محیط دچار مشکلات جدی شود. این طرحوارهها بهویژه در مواجهه با چالشهای زندگی فعال میشوند و به شکلگیری باورهای منفی و واکنشهای نامناسب منجر میشوند. در ادامه با انواع طرحوارهها، ریشههای آنها و تأثیراتشان آشنا میشویم.
طرحوارههای سازگار و ناسازگار
طرحوارهها به دو نوع کلی تقسیم میشوند: طرحوارههای سازگار که فرد را به سمت تعاملات سالم هدایت میکنند، و طرحوارههای ناسازگار که باعث رفتارها و باورهای مضر میشوند. طرحوارههای سازگار از تجربیات مثبت در دوران کودکی ناشی میشوند، در حالی که طرحوارههای ناسازگار از تجربههای منفی مانند بیتوجهی عاطفی یا تربیت سختگیرانه شکل میگیرند.
ریشههای طرحوارهها
طرحوارههای ناسازگار عمدتاً در دوران کودکی و بر اساس نحوه پاسخگویی والدین و محیط به نیازهای اساسی کودک شکل میگیرند. این نیازها شامل محبت، امنیت، احساس ارزشمندی، و احترام به فردیت است. وقتی این نیازها به درستی پاسخ داده نشوند، کودک به ایجاد باورهایی ناسازگار در مورد خود و جهان دست میزند که بعدها به شکل طرحوارههای منفی در میآیند.
نقش والدین در شکلگیری طرحوارهها
والدین نقش مهمی در شکلگیری طرحوارههای ناسازگار دارند. برای مثال، والدینی که بیش از حد سختگیر یا بیتوجه هستند، ممکن است باعث ایجاد طرحوارههایی مانند احساس بیارزشی یا ترس از ترک شدن در کودک شوند. همچنین، سبکهای تربیتی که بر محور کنترل و سرزنش قرار دارند، میتوانند منجر به ایجاد طرحوارههای وابستگی یا اطاعت بیش از حد شوند.
محیط خانوادگی ناسالم نیز میتواند منجر به ایجاد طرحوارههایی مانند بیاعتمادی یا نقص و شرم شود. برای مثال، کودکی که به طور مداوم با انتقادهای والدین یا تحقیر مواجه میشود، احتمالاً در بزرگسالی احساس نقص و ناکارآمدی خواهد داشت.
همچنین، تجربیات منفی دوران کودکی مانند طلاق والدین، سوءاستفاده جسمی یا روانی، و بیتوجهی عاطفی میتواند منجر به شکلگیری طرحوارههای ناسازگار شود. برای مثال، کودکی که به طور مداوم احساس کند نیازهای عاطفیاش نادیده گرفته میشوند، ممکن است در بزرگسالی به مشکلاتی مانند اضطراب، افسردگی، یا وابستگی بیش از حد به دیگران دچار شود.
مثال هایی از طرحواره
طرحوارهی رهاشدگی (Abandonment Schema)
سارا همیشه در روابطش احساس ناامنی میکند. او به محض اینکه شریکش کمی از او دور میشود یا به فعالیتهای خود میپردازد، شروع به نگرانی میکند که ممکن است او را ترک کند. این احساس باعث میشود که سارا به طور مداوم به دنبال تأیید و محبت از طرف شریکش باشد و حتی ممکن است رفتارهای کنترلگرانهای از خود نشان دهد.
طرحوارهی نقص (Defectiveness Schema)
امیر همیشه در جمعهای دوستانه احساس میکند که نمیتواند به خوبی دیگران صحبت کند و به همین دلیل از شرکت در این جمعها خودداری میکند. او فکر میکند که اگر دیگران متوجه ضعفهایش شوند، او را طرد خواهند کرد. این احساس باعث میشود که او به تدریج از روابط اجتماعی خود فاصله بگیرد.
طرحوارهی وابستگی (Dependence Schema)
نازنین همیشه به دوستانش وابسته است و نمیتواند تصمیمات مهم زندگیاش را به تنهایی بگیرد. او برای هر تصمیم کوچک، از دیگران مشورت میگیرد و بدون تأیید آنها احساس ناامنی میکند. این وابستگی باعث میشود که او نتواند به استقلال و خودکفایی برسد.
طرحوارهی شکست (Failure Schema)
علی همیشه در مورد امتحاناتش نگران است و به محض اینکه به یک آزمون نزدیک میشود، احساس میکند که نمیتواند موفق شود. او حتی ممکن است از شرکت در آزمونها خودداری کند، زیرا از شکست میترسد. این ترس از شکست باعث میشود که او فرصتهای زیادی را از دست بدهد.
طرحوارهی محرومیت هیجانی (Emotional Deprivation Schema)
پردیس معمولاً احساس میکنند که نیازهای هیجانی اش برآورده نمیشود. او به دنبال تأیید و محبت از دیگران است، اما در عین حال از برقراری ارتباط عمیق و صمیمی با دیگران هراس دارد. این وضعیت ممکن است احساس ناامیدی و خشم را به همراه داشته باشد و پردیس را به ایجاد فاصله عاطفی با دیگران سوق دهد.
۱۸ طرحواره ناسازگار اصلی و روش تشخیص هر طرحواره
بر اساس نظریه طرحوارهدرمانی (Schema Therapy) که توسط دکتر جفری یانگ ارائه شده، ۱۸ طرحواره ناسازگار اصلی شناسایی شده است. این طرحوارهها در پنج حوزه کلی طبقهبندی میشوند و هر کدام به نوعی مشکلات روانشناختی را ایجاد میکنند:
حوزه ۱: بریدگی و طرد
طرحواره رهاشدگی (Abandonment)
فرد همواره از دست دادن عزیزان و ترک شدن میترسد.
طرحواره بیاعتمادی/بدرفتاری (Mistrust/Abuse)
فرد انتظار دارد دیگران او را مورد سوءاستفاده قرار دهند.
طرحواره محرومیت هیجانی (Emotional Deprivation)
فرد احساس میکند نیازهای عاطفیاش توسط دیگران برآورده نمیشود.
طرحواره نقص/شرم (Defectiveness/Shame)
فرد احساس میکند که عمیقاً ناقص و نالایق است.
طرحواره انزوای اجتماعی (Social Isolation)
فرد احساس میکند از جامعه یا دیگران جدا و طرد شده است.
حوزه ۲: خودگردانی و عملکرد مختل
طرحواره وابستگی/ناتوانی (Dependence/Incompetence)
فرد احساس میکند برای انجام کارهای ساده به دیگران نیاز دارد.
طرحواره آسیبپذیری (Vulnerability to Harm or Illness)
فرد همواره نگران وقوع فاجعهای در زندگی خود است.
طرحواره درهمتنیدگی (Enmeshment)
فرد برای تعریف خود به دیگران وابسته است و هویت مستقلی ندارد.
طرحواره شکست (Failure)
فرد باور دارد که همیشه در زندگی شکست خواهد خورد.
حوزه ۳: محدودیتهای مختل
طرحواره استحقاق (Entitlement)
فرد معتقد است که برتر از دیگران است و مستحق برخورداری از امتیازات ویژه است.
طرحواره خودکنترلی/انضباط ناکافی (Insufficient Self-Control)
فرد در کنترل احساسات و رفتارهای خود دچار مشکل است.
حوزه ۴: هدایت شدن توسط دیگران
طرحواره اطاعت (Subjugation)
فرد نیازهای خود را فدای نیازهای دیگران میکند.
طرحواره خودقربانیگری (Self-Sacrifice)
فرد نیازهای خود را نادیده میگیرد تا دیگران را راضی کند.
طرحواره تأییدطلبی (Approval-Seeking)
فرد دائماً به دنبال تأیید و توجه دیگران است.
حوزه ۵: گوشبهزنگی بیش از حد و بازداری
طرحواره معیارهای سختگیرانه (Unrelenting Standards)
فرد برای خود استانداردهای بسیار بالا و غیرواقعبینانه تعیین میکند.
طرحواره منع هیجانی (Emotional Inhibition)
فرد در بیان احساسات و هیجانات خود دچار محدودیت است.
طرحواره بدبینی/خطرپذیری بیش از حد (Negativity/Pessimism)
فرد دائماً به جنبههای منفی زندگی فکر میکند و انتظار بدترین اتفاقات را دارد.
تأثیر طرحوارهها در زندگی
طرحوارههای ناسازگار تأثیرات زیادی بر زندگی فرد دارند. این طرحوارهها باعث میشوند که فرد به طور ناخودآگاه در روابط و تعاملات خود رفتارهای ناسازگارانه نشان دهد. برای مثال، فردی با طرحواره “رهاشدگی” ممکن است به شدت به شریک زندگی خود وابسته شود و از ترکشدن بترسد، حتی اگر هیچ دلیلی برای این ترس وجود نداشته باشد. این نوع طرحوارهها باعث میشوند که فرد همواره احساس اضطراب، نگرانی یا ناکامی داشته باشد.
علاوه بر این، طرحوارههای ناسازگار میتوانند عملکرد شغلی و تحصیلی را نیز مختل کنند. فردی که دارای طرحواره “شکست” است، ممکن است هرگز به دنبال موفقیت نرود و از چالشهای جدید اجتناب کند. این افراد همواره خود را نالایق و ناتوان میدانند و از دستاوردهای خود لذت نمیبرند.
درمان طرحوارههای ناسازگار
طرحوارهدرمانی (Schema Therapy) یکی از رویکردهای مؤثر در درمان طرحوارههای ناسازگار است. این رویکرد توسط دکتر جفری یانگ توسعه یافته و بر اساس ترکیبی از تکنیکهای شناختی-رفتاری، روانتحلیلگری، و درمانهای متمرکز بر هیجان است. هدف اصلی این درمان، شناسایی و تغییر طرحوارههای ناسازگار است که ریشه در تجربیات کودکی دارند.
در این روش، درمانگر به فرد کمک میکند تا طرحوارههای منفی خود را شناسایی و آنها را با الگوهای فکری و رفتاری سالم جایگزین کند. تکنیکهایی مانند بازسازی شناختی (Cognitive Restructuring)، تصاویر ذهنی (Imagery)، و تکنیکهای مواجهه (Exposure) از جمله روشهایی هستند که در طرحوارهدرمانی مورد استفاده قرار میگیرند.
فرآیند درمان طرحواره
درمان طرحوارههای ناسازگار معمولاً چندین مرحله دارد. در مرحله اول، درمانگر به شناسایی و توضیح طرحوارههای فعال فرد میپردازد. در مرحله بعد، با استفاده از تکنیکهای مختلف به فرد کمک میکند تا الگوهای ناسازگار را تغییر دهد. این فرآیند ممکن است شامل تجربه مجدد هیجانات مرتبط با تجربیات کودکی، تحلیل رفتارهای کنونی و یادگیری مهارتهای جدید برای مقابله با طرحوارهها باشد.